عياشى از ابو عبد الله(عليه السلام) آورده است : جبرئيل ، نخستين كسى است كه با قائم بيعت مى كند . او به صورت پرنده اى سفيد نازل مى شود و بيعت مى كند . سپس يك پايش را بر بيت الحرام و پاى ديگرش را بر بيت المقدس مى نهد و با صداى بلند ندايى مى دهد كه مردم مى شنوند : « أتى أمر الله فلا تستعجلوه ; فرمان خدا (براى مجازات مشركان و مجرمان) فرا رسيده ، براى آن عجله نكنيد (نحل/1)
كمال الدين از امام صادق آورده است : سپس با صدايى رسا ندا مى دهد كه مردمان مى شنوند . . .
دلائل الامامه از امام صادق ، مانند روايت عياشى ، با تفاوتى ، و در آن آمده است : وقتى خدا اراده كند كه قائم قيام كند . قائم حاضر مى شود و كنار مقام ابراهيم دو ركعت نماز مى گزارد ، بعد در حالى كه 313 مرد از يارانش پيرامونش هستند ، برمى گردد . در ميان يارانش كسانى هستند كه شبانه از بسترشان به مكه آورده شده اند . در حالى كه سنگى همراهش هست ، خروج مى كند كه وقتى آن را بياندازد ، زمين سرسبز مى شود .
الغيبه نعمانى آمده است كه ابو عبد الله(عليه السلام) در توضيح فرمايش خدا « أتى أمر الله فلا تستعجلوه » فرمود : مقصود امر ماست . خدا دستور داده كه براى انجام آن شتاب نشود ، تا آن را با سه لشكر يارى دهد : فرشتگان ، مؤمنان و ترس (ستمگران از قيام قائم) . خروج مهدى مانند خروج رسول خداست ، كه خداوند فرمود : « كما أخرجك ربُّك من بيتك بالحق ; همان گونه كه خدا تو را به حق از خانه (به سوى ميدان بدر) بيرون فرستاد » ( انفال/5 )
نعمانى از محمد بن مسلم از ابو جعفر(عليه السلام) درباره آيه «أمّن يجيب المضطر إذا دعاه» فرمود : اين آيه درباره قائم نازل شده است . جبرئيل بر فراز ناودان كعبه به صورت پرنده اى سفيد فرود مى آيد و نخستين آفريده خداست كه با قائم بيعت مى كند . 313 نفر از مردم هم بيعت مى كنند ; هر كسى در راه مانده باشد در آن ساعت مى رسد و هر كسى در راه نيست ، از بسترش ناپديد مى شود . اين وضع ، فرمايش امير مؤمنان است : « از بسترشان ناپديد مى شوند » كه فرمايش خداست: « فاستبقوا الخيرات أين ما تكونوا يأت بكم الله جميعاً إن الله على كل شيء قدير » خيرها در ولايت ما اهل بيت است .
دلائل الامامه از عمران بن ابان از ابو عبد الله(عليه السلام) آورده است : وقتى خدا اراده كند ، قائم قيام مى كند . خداوند ، جبرئيل را به صورت پرنده اى سفيد مى فرستد كه يك پايش را بر كعبه و ديگرى را بر بيت المقدس مى نهد ، سپس با رساترين صدا ندا مى دهد : « أتى أمر الله فلا تستعجلوه ; فرمان خدا (براى مجازات مشركان و مجرمان) فرا رسيده ، براى آن عجله نكنيد » ( نحل/1 )
امام افزود : قائم حاضر مى شود و كنار مقام ابراهيم(عليه السلام) دو ركعت نماز مى گزارد ، سپس برمى گردد . 313 نفر ازيارانش پيرامونش هستند . ميان يارانش ، كسانى هستند كه از بسترشان شبانه به مكه آورده شده اند . قائم خروج مى كند و همراهش سنگى است كه آن را مى اندازد و زمين سرسبز مى شود .
كافى از بكير بن اعين آورده است كه از ابو عبدالله(عليه السلام) پرسيدم : چرا حجر الاسود در ركنى كه الان هست ، قرار گرفته و جاى ديگر گذاشته نشده است ؟ چرا آن را مى بوسيم ؟ براى چه از بهشت آورده شد ؟ براى چه ميثاق و عهد كنار آن بود ، نه كنار چيز ديگر ؟ خدا مرا فدايتان كند ، به من جواب بدهيد كه انديشه ام در حيرت است .
راوى مى گويد كه امام فرمود : فكر مى كنى كه مسأله سخت و دشوارى است و در حل آن ، خود را به نهايت سختى انداخته اى ! جواب را بشنو و دلت را خالى كن ! ان شاء الله به تو پاسخ مى دهم . خدا حجر الاسود كه گوهرى بيرون آمده از بهشت بود را به آدم(عليه السلام)داد كه در آن ركن به سبب ميثاق نهاده شد ; ميثاق مربوط به زمانى است كه خدا از صلب فرزندان آدم ، ذريه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خود كرد . در آن جا (كنار حجر الاسود) خدا از آنها پيمان گرفت. در آنجاست كه پرنده اى كنار قائم(عليه السلام) مى آيد . آن پرنده، نخستين بيعت كننده است كه به خدا سوگند ! جبرئيل است . قائم ، در آن مقام تكيه مى دهد و حجر الاسود ، حجت و دليل براى قائم است و شاهدى براى كسانى است كه در آنجا كنار قائم هستند ، همچنين شاهدِ كسانى است كه در آن مكان نزد قائم آمده اند و گواه كسانى است كه ميثاق و عهدى با قائم كرده اند ، كه خدا از بندگان گرفت كه امام را يارى نمايند.
الهداية حضينى از مدلج بن هارون بن سعيد آورده است كه شنيدم امير مؤمنان با «عمر» سخن مى گفت . فرمايش امام طولانى بود ، تا اينكه حرفى زد كه « عمر » گريست و گفت: از آنچه فرمودى، به خدا پناه مى برم ، بعد پرسيد : آيا نشانه اى دارد ؟ فرمود : آرى، كشتار زياد، مرگ سريع و طاعون زشت . در اين زمان فقط 31 مردم باقى مى مانند و منادى از آسمان نام مردى از فرزندانم را ندا مى دهد و نشانه ها زياد مى شود . كارى به جايى مى رسد كه زنده گان به خاطر چيزهاى ترسناكى كه مى بينند ، آرزوى مرگ مى كنند . هر كسى كشته شود ، راحت مى شود و هر كسى عمل خوبى نزد خدا داشته باشد ، نجات مى يابد . سپس مردى از فرزندانم ظهور مى كند كه زمين را از عدل و داد پُر مى كند چنان كه از ستم و بيداد آكنده شده بود . خدا بازماندگان قوم موسى(عليه السلام) را براى وى مى آورد و اصحاب كهف به او مى پيوندند . خدا وى را با فرشتگان و جن و شيعيان مخلص ما يارى مى دهد . از آسمان باران مى بارد و زمين سر سبزى اش را بيرون مى دهد . مانند روايت در ارشاد القلوب با تفاوت اندك .